وصیت نامه شهید ذبیح الله ربیعی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آنکس که ترا شناخت، جان را چه کند = فرزند وعیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی = دیوانة تو هر دو جهان را چه کند
با سلام وتحیات الهی فراوان به روان پاک ومقدس شهدای اسلام از کربلای حسین(ع) تا کربلای ایران وسلام بررهبر انقلاب امام خمینی اینجانب ذبیح الله ربیعی فرزند رمضان متولد 1350 انگیزه ام از آمدن به جبهه، لبیک به ندای امام وآزادی کربلا می باشد . با نام ویاد خدا وصیتم را شروع میکنم .وصیتم به امت حزب الله وهمیشه در صحنه این است که امام را تنها نگذارید وتا این جنگ ادامه دارد در صحنه حضور داشته باشید وامید به خداداشته باشید وبرای خدا کار کنید چون کسی برای خدا کار کند همیشه پیروز است .
چند کلامی با مادرم وپدرم ،می دانم که برای من رنج زیادی متحمل شدید وآرزوی دیدن دامادی من را داشتید اما مادرم، من چطور می توانم ساکت بنشینم که همچون محمود توکلی ها در حجله دامادی بودند اما به جبهه رفتند و شهید شدند چطور می توانم ساکت بنشینم که اسلام ما دین ما شرف ما در حمله دژخیمان ضد اسلام قرار میگیرد! نه نه من راهم را یافتم من به سوی مرگ می روم، مرگ مردانه، نمی توانم ببینم که مرگ، سراغم بیاید وچه بهتر در راه خدا شهید شوم . پدرم، می دانم رنج فراوان کشیدی و می خواستی که من عصای دست تو شوم اما چه کنم که خداوند مرا طلبید . باور کن دلم همچون کبوتری است که در قفس است وآنقدر پروبال می زند تا از قفس رهایی یابد مرا ببخشید که از شما اجازه نگرفتم واز شما ودیگران خداحافظی نکردم باشد که خداوند لیاقت شهادت را به من بدهد و گناهم را ببخشاید اما شما برادرانم نگوئید که به ما چه ربطی دارد که جنگ است یا نه ،الان در این برهه از زمان بر هر جوان مسلمانی واجب است که به جبهه رود واگر به جبهه نرود خدا لباس ذلت بر تنش می کند وبه شما برادرانم می گویم که در خدمت اسلام باشید همچنانکه بودید وهستید وشما خواهرانم، حجاب زینبی خود را حفظ نمائید که تنها آبروی یک زن مسلمان حجاب است نه زینت . در پایان از برادران انجمن و پایگاه محل میخواهم که هیچوقت وحدت و برادری خود را از هم جدا نکنید چون با کوچکترین تفرقه در میانتان منافقان سوء استفاده می کنند و سعی می کنند تا شما را از هم بیشتر جدا سازند واز همه شما می خواهم که مرا ببخشید اگر عملی نسبت به شما بود حلالم کنید وصیتم را خاتمه می دهم با ذکر« خدایا خدایا ستارگان که رفتند خورشید را نگهدار» .
خدایا اگر لیاقت شهادت را داشتم مرا با شهدای کربلا محشور بگردان.
خرداد ماه 27/5/65 والسلام ذبیح الله ربیعی
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما .